به بهانه ی ايفای نقشم در نمايش سه زن قد بلند اثر اوارد البی به كارگردانی جف بريتين در انجمن تئاتر دانشگاه آدلايد استراليا كه قرار است در ماه آگوست امسال (٢٠١٧) به روی صحنه برود، تصميم گرفتم بخشهايی از آن را با توضيحاتی درباره خود نمايش، نويسنده و شخصيت های آن در اختيار شما قرار بدهم. اين نوشتار در سه بخش مجزا تقديم حضورتان خواهد شد: بخش اول به نويسنده و خلاصه ای از زندگی و آثار نمايشی او اختصاص خواهد داشت. در بخش های دوم و سوم به پرده های اول و دوم نمايش خواهم پرداخت. 

درباره نویسنده

alb1-005.jpg

ادوارد اَلبی در سال ١٩٢٨ به دنيا آمد. پدر و مادر ناتنی او، ريد و فرانسيس اَلبی او را به فرزندی پذيرفتند، زوجی ثروتمند كه از فعالان عرصه ی تئاتر نيز بودند. اَلبی نويسنده ای برجسته بود كه كار نوشتن شعر را در شش سالگی شروع كرد و اولين نمايشنامه اش را در سن دوازده سالگی نوشت. پيش از پايان دوره نوجوانی اش، خانه ی پدر و مادر ناتنی اش را بخاطر عدم درك آنها از گرايش جنسی اَلبی، ترك كرد. گرايش او به هم جنس، بعد ها در نمايشنامه هايش هم خودش را نشان داد، بخصوص در نمايش سه زن قد بلند، اثری كه در اين نوشتار سه بخشی به آن خواهم پرداخت. 

اولين نمايش نامه ی تك پرده ای اَلبی به نام “داستان باغ وحش” ١٩٥٨، اثری هم وزن آثار تنسی ويليامز و يوجين يونسكو بود. بی شك بهترين و برجسته ترين اثر اَلبی نمايش “چه كسی از ويرجينيا وولف ميترسد” است كه در سال ١٩٦٢ نوشته شد. بسیاری از مفسران بر اين عقيده بودند كه او اين اثر سه پرده ای را بعنوان بازتابی از زندگی شخصی اش و با الهام از تجربه زندگی با پدر و مادر ناتنی اش نوشته است. 

اين نمايش بعدتر بصورت فيلمی با بازی اليزابت تيلور در سال ١٩٦٦ به سينما معرفی شد، درست در سالي كه اَلبی اولين جايزه پوليتزرش را بخاطر “توازن ظريف” دريافت كرد. با اين حال، همه ی نمايشنامه های اَلبی هم موفقيت آميز نبوده اند. “جعبه”، “مائوتسونگ” و “همه چيز تمام شد” او جزو شكست های نمايشی او به حساب ميايند. با اين حال، او در سال ١٩٧٥ بخاطر نمايش “منظره ی دريا” دومين جايزه پوليتزر خود را دريافت كرد. سومين جايزه ی اَلبی در سال ١٩٩١ بخاطر نمايش “سه زن قد بلند” به او اهدا شد. در سال ١٩٩٦، بيل كلينتون، رييس جمهور وقت آمريكا، مدال ملی هنر را به خاطر تلاش های ادبی و هنری اَلبی به او اهدا كرد. 

پرسوناژ

alb IMG_5602.jpeg

الف 

الف يا A در زبان انگليسی، شخصيت اول داستان است كه در واقع زن قد بلند نمايش نيز هست. الف، نسخه ی شخصيتی پير تر از شخصيت های ب و جيم است كه شخصيتی پر از تضاد و تناقض دارد. (از ب و جيم به جای B و C استفاده شده است.) در پرده ی اول، ب و جيم از الف نگهداری ميكنند و او رفتارهای ضعيف و بچه گانه از خودش نشان ميدهد. صحبت های الف همواره سرشار از واژگان احمقانه و سطحی است. پيش خدمت هايی كه در خانه ی آنها كار ميكردند، آنطور كه او به ياد می آورد، سياه پوست های رام و خوش رفتاری بودند كه ميدانستند جايگاه شان كجاست. رفتار پر تنش و ناصبورانه ی الف، بخصوص در رفتار او با پسر هم جنس گرايش، به خوبی قابل مشاهده است. او گرايشات پسرش را تهوّع آور توصيف ميكند، و اين دليل اصلی ترك الف توسط پسر اوست. آنها بيست سال يكديگر را نديده اند، كه در نهايت الف درباره ی اين موضوع ابراز پشيمانی ميكند. 

ب

ب در واقع در دو شخصيت ايفای نقش ميكند. در اولين پرده ی نمايش، او پرستار الف است كه در خانه از او نگهداری ميكند. در اين نقش، او پيشخدمت پيرزن است كه به او كمك ميكند غذا بخورد، لباس بپوشد، و به دستشويی برود. در حقيقت او نقطه ی اتصال ميان الف و جيم است. در حاليكه جيم نقطه ی مقابل الف است، به رفتارهای او ميخندد، و او را سطحی ميخواند، جيم با الف همدردی ميكند. در پرده ی دوم، ب در پنجاه و دو سالگی در نقش زن قد بلند ايفای نقش ميكند. ب دوست دارد برگردد و دوران جوانی اش را مرور كند؛ در حاليكه جيم ايده آل گراست و الف از همه چيز بريده است، ب به همه چيز بدبين است. با اين همه، در تمام طول نمايش، ب اصرار دارد بگويد با وجود همه ی مشكلات، ميانسالی بهترين سن عمر اوست. او خطاب به الف، جيم و تماشاگران ميگويد “دوران بزرگسالی را پشت سر گذاشته ام و باقی اش در انتظار من است. آنقدر بزرگ شده ام كه كمی با خرد باشم، و دوران حماقتم به سر آمده است.” 

پسر

three_tall_women_3.jpg

پسر، در واقع فرزند رها شده ی “زن قد بلند” است. در پرده ی اول راجع به او حرف ميزنند اما تا پرده ی دوم به روی صحنه نمی آيد. حتی وقتی هم می آيد، زمان كوتاهی را روی صحنه است؛ او كنار الف مينشيند، پس از آنكه از سكته ی مغزی اش خبردار ميشود؛ و كلامی حرف نميزند. از روی صحبت های الف و ب، تماشاگر می تواند حدس بزند كه پسر هم جنس گراست، و اينكه مادر او سبك زندگی و گرايش جنسی اش را نمی پذيرد. در دوران نوجوانی اش، وقتی درگير جدالی لفظی با مادر ميشود، مادر پسر را تهديد به اخراج از خانه ميكند. احساس پس زدگی و تنهايی پسر را مجاب به ترك خانه ميكند. 

جيم

در پرده ی اول، جيم در نقش نماينده ی وكيل الف ظاهر مي شود، كه به موكلش سر می زند. به نظر مي رسد الف چك های پول را به درستی امضا نكرده و بدهی هايش را پرداخت نكرده، و جيم آنجاست كه به اين امور رسيدگي كند. بر خلاف جايگاه قانونی اش بعنوان نماينده ی وكيل، رفتار جيم با الف بسيار تند و پرخاشگرانه است. او الف را به خاطر سن و حافظه اش مسخره ميكند و عكس العمل اش در برابر صحبت های احمقانه ی الف همواره تند و پر خشونت است. با ابن وحود، در أواخر پرده ی اول لحن او تغيير ميكند. وقتی او را در حال رفتن به توالت ميبيند با او همدردی ميكند. وقتی الف سكته مغزی ميكند، جيم به طور جدی نگران اوست. در پرده ی دوم نمايش، جيم زن قد بلند و در واقع در سنين اوج جوانی الف است. او نميخواهد آينده ای را كه الف و ب برايش ترسيم ميكنند، باور كند. باورش نميشد كه قرار است با مردی ازدواج كند كه عاشقش نيست؛ نميخواهد باور كند كه پسرش را پس خواهد زد. در حاليكه الف صدای تجربه و ب بدبين است، جيم در واقع شخصيتی اميدوار است. او با همه ی مخاطرات پيش روی زندگی اش، مدام تكرار ميكند كه “ميدانم بهترين روزای زندگی ام در راهند… هنوز برايم اتفاق نيافتاده اند. آن روزها ميرسند، نه؟”

يادداشت پايانی بخش اول 

مطالعه ی چندين باره و حضورم در تمرين نمايش، و ديدن رفتارهای بازيگران زنان قد بلند، موجب شد بار ديگر به پيچيدگی فرايندی فراتر از زمان به نام زندگی، پی ببرم. بگذريم كه خيلی از منتقدين انعكاسی از زندگی اَلبی را در نقش پسر نمايش ديده اند؛ اين نمايش اصولا به جايی ورای تجربه ی شخصی اشاره می كند. همه ی ما در تصوير سه زن يا سه زن قد بلند زندگی را تجربه ميكنيم. چه بسا بيش از سه نفر! بيشترين تلاش اَلبی، كه به نظر من ارزش اصلی اين نمايش او را هم بيشتر كرده، روی اين اصل بنا نهاده شده كه زمان همواره با بی رحمی تمام از ما و تجربياتمان ميگذرد. اين ما هستيم كه دائما با خود به مناظره نشسته ايم و گذشته و حال و آينده خود را برای خود تحليل ميكنيم. نتيجه ی اين گفتگو ها در طول سال ها غذای روح مان ميشوند؛ با برخی سازگاريم و رشد ميكنيم، و با آنها كه توان پذيرش شان را نداريم، مسموم ميشويم…

در دو بخش بعدی اين نوشتار سه قسمتی درباره تئاتر “سه زن قد بلند” به پرده های اول و دوم آن خواهم پرداخت. 


منابع و مآخذ